محل تبلیغات شما
پارت 23 دو روزه میگذره و ملیکا همچنان ماموریته.خاله هم که دیروز زنگ زدم بهش و حسابی داشت بهش خوش میگذشت و فک نکنم اصن حالا حالاهابیاد.پارسا هم که باهامون مهربون تر شده و من خیلی خوشحالم ازین موضوع.امروز پنج شنبه و من حسابی حوصلم سر رفته.فردا که جمعه بچه ها قرار گذشتن همگی بریم کوه.منو پرنیان و پریناز و آرش و جاوید و پارسا و پرهام اخموعه و فاطمه فیسوعه و ارشیا.ولی الان حوصلم سر رفته و هنوزم شام نزاشتم و حوصله هم ندارم که بزارم.پوفی کردم و رفتم

رمان: دنیای خاکستری چشمات

رمان : دنیای خاکستری چشمات

رمان:دنیای خاکستری چشمات

هم ,بهش ,حسابی ,پارسا ,حوصلم ,سر ,حوصلم سر ,هم که ,سر رفته ,و من ,و جاوید

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دل شکســــــــــــــــــــــــــته